بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
باز من می جویم
باز می جویم،از راه جنون
عقل ِگم کرده خویش.
در سراب این زمان
نقش غزلی بر آب خواهم زد.
راه هیچستان را می جویم
راه آشفتگی عقل جنون.
برفراز رویا
اختری خواهم چید،
اختر عمر تباه آلود سنگ صبور.
در فراسوی یک حس غریب
باز من می جویم
عقل رم کرده خویش
بی خیال از هرچه می پندارید،
و نخواهم بالید
من به آرامش دریای وجود
مستم از طغیان موج سپید
و ز آهستگی آب روان بیزارم.
موج
19/12/83
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک